نوشته شده توسط: شکوفه
بسم الله الرحمن الرحیم
دردی است غم عشق که بشناختنی نیست با هیچ دل سوخته غم ساختنی نیست
دل سوزد و دودش نبود قابل دیدن مگذار دل خلق که بگداختنی نیست
گفتی که ز دل ریشه این عشق بر اندازد این ریشه از این باغ بر انداختنی نیست
در کشور دل پرچم عشقت چو افراخت در هیچ دیار دگر افراختنی نیست
وقتی آدم (ع) نور مقدّس محمد(ص) و انوار ائمه هدی (ع) و صدیقه کبری (س) را دید و مشاهده نمود که شعاعش عالم ملکوت را فرا گرفته و آن انوار برگرد آن نور جمع هستند نگران شد! و از مشاهده آن انوار قاهره الهیه حیران گردید و طلب یاری نمود.
حضرت آدم (ع) گفت: ای داننده هر نهان آمرزنده گناهان ، ای دارنده توانایی و کننده آنچه را که خواهی ، این آفریده سعادتمند که او را گرامی داشته و علم و جلالش ر ا بر تمام آفریدگان بر افراشته ای کیست ؟ این نورهای درخشنده که دور او را احاطه کرده اند ، کیستند ؟
وحی رسید : ای آدم این انوار وسیله تو و راه سعادتمندی بندگان من می باشند ، اینها در میدان بندگی من ، از همه پیشی گرفته اند و نزدیکی به من یافته اند و شفاعت کننده بندگان من هستند که شفاعت آنان را می پذیرم . و این احمد (ع) بزرگ ایشان است ؛او را برگزیدم و اسم او را از اسم خود بیرون آوردم ، من محمودم و او محمد. و آن دیگری برادر و وصی اوست که برکات خود را به اولاد او عطا کردهام . و این خاتون کنیزان من است که از احمد باقی می ماند و نسل احمد از اوست و این دو سبط و جانشین احمد می باشند و این دو ذات مقدسه که نورشان عالم را فر اگرفته است ، انوار بقیه از نسل احمد است . ای آدم همه ایشان را برگزیدم و پاکیزه گردانیدم و همه آنان را به علم خود برکت دادم و پیشرو عباد و روشنی بلاد قرار دادم .
آنگاه آدم : به نور آخر نگاه کرد و روشنی آن نور را که در میان آ ن انوار مانند ستاره صبح برای اهل دنیا می درخشید . دید و پرسید پروردگارا ! این نور از کیست ؟
خدای تعالی فرمود : ای آدم !به وسیله این بنده سعادتمند ، زنجیرهای گران را از گردن بندگان خود بر می دارم و بارها سنگین را از پشت آنان پایین می گذارم و به وجود و ظهور او توده خاک را از انوار رأفت و رحمت و عدالت ، تابناک می گردانم،آن زمان که قبل از ظهور وی عالم از بی رحمی ، ظلم و فساد پر شده باشد. (اقبال ابن طاووس)
خدایا رحمت و بزرگیت را شکر می کنیم .........