سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عباد الرحمن
هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، راستیرا به او الهام می کند. [امام علی علیه السلام]

نوشته شده توسط:   شکوفه  

شنبه 87 خرداد 25  8:23 عصر

با سلام و پوزش از فعال نبودن وبلاگ اینجانب

الان هم که بعد از مدتی می خواهم بنویسم واقعاً‏ برایم سخت است چون بخاطرمشکلات مدتی از کار در وبلاگ دور بودم اما با این حال می خواهم از سفری برایتان بگوییم که درسها برایم داشت  سفری معنوی که خداوند قسمت من و همسرم کرد که اگر بگوییم تمام زندگی که کردیم یک طرف و این سفر طرف دیگر بیراه نگفته ام که امیدوارم تأثیرات  را درزندگیم تداوم داشته باشد.

سفر به خانه خدا ، سفر به مسجد النبی

چند روز قبل سفر دلهره خاصی داشتم تا مقدمات آماده شده و ما راهی فرودگاه شدیم و عده ای برای خداحافظی آمده بودند و هر کدام از ما التماس دعا داشتند و اگر حاجتی داشتند بیان می کردند در همین موقع با هر کدام روبرو می شدم و به حرف و حاجتش گوش می دادم با خود می اندیشیدم که خدایا آیا این لیاقت را دارم این حرفها و درد دلها را برایت بازگو کنم و درخواست حاجتشان را بیان کنم جون با وجود سیل عظیم حجاج که به آنجا سرازیر می شود عده ای کمی لیاقت درک این سفر و بهره برداری صحیح از آن را بدست می آورند به هر حال از خدا می خواستم حال که این سفر را قسمتم کرد لیاقت و شایستگی آن را هم نصیبم کند خلاصه خداحافظی و حرکت به سوی مدینه ......................  وارد مدینه شدیم سوار بر اتوبوس به طرف هتلهای تعیین شده حرکت می کردیم در بین را نوحه ای در مدح مدینه شهر پیغمبر گذاشته که دلها را با تا کچاها می برد تا اینکه گنبد خضرای حضرت رسو ل نمایان شد چه بگوییم از آن لحطه که واقعا نمی توان احساسات را در آن لحطه بیان کرد مگر خودتان در آن موقعیت قدم برداری بیاد تاریخ ورود حضرت به مدینه افتادم که چگونه مورد استقبال قرار گرفتند  و چگونه با تمام مشکلات آن زما با اقتدار اسلام را به جهانیان عرضه کردند و چگونه عزتی را به این مردم در تمام جهان بخشیدند ولی بیاد آوردم همین مردم بعد از رسول خدا چه برسر جانشین بر حقش آورده  و چگونه  دل بانوی دو عالم را را بدرد آوردند که حتی حاضر نشد بعد از مرگش کسی برای نماز و تدفین وی حاضر شده وکسی از محل دفنش اطلاع داشته باشد دلم چنان به درد آمده بود  ولی تاریخ همچنان ظلم این قوم را به دختر و جانشینان رسول خدا کرده بودند به یاد می آورد و اشک از دیدگانم جاری ....................

رفتیم به مسجد النبی وقتی قدم به آن نقطه گذاشتم اینگار قدمهای حضرت را حس می کردم که در آنچا راه می رود مردم را به نماز و اطاعت از امر خدا دعوت میکند                       ادامه دارد

 


 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
جمعه 103 فروردین 10
امروز:   1 بازدید
دیروز:   2  بازدید
فهرست
آشنایی با من
لوگوی خودم
عباد الرحمن
اوقات شرعی
لینک دوستان
آوای آشنا
آرشیو
اشتراک
 
طراح قالب
www.parsiblog.com